عشق نسترن و حسینعشق نسترن و حسین، تا این لحظه: 17 سال و 2 ماه و 28 روز سن داره

یک عاشقانه ی آرام...

هینجوری میگذره

سلام سلام به همه.خوبین خوشن سلامتین؟چه خبرا؟ یه سلام ویژه هم به نی نی ناز خودم.خوبی مامان فدات شم؟ این روزا دنبال کارامونیم ببینیم میشه یه جورایی مجوز جور کرد شروع به کار کرد یا نه.از طرفی هم پروپوزالمو با بابایی نوشتیم فردا میخوام ببرم دانشگاه تحویل استادم بدم.خاله فاطی اینا دو سه روزی اینجا بودن البرز حسسسابی بزرگ شده مدر بزرگم باهاشون اومده بود که دیگه باهاشون برنگشت و پیشمون موند... همینجوری روزامون میگذره دیگه خبر خاصی نیست. بازم از دوستای عزیزتر از جانم ممنونم که همش به یادمن.میبوسمتون و بهترین ها رو براتون آرزو دارم... سر فرصت میام یه سری عکس میذارم.فعلا
15 آبان 1391

واقعا شرمنده محبتاتونم

سلام دوستان. من خوبم.ببخشین اگه کم فرصت میکنم بهتون سر بزنم یا آپ کنم.این روزا خیلی آشفته ام.پایان نامم از یه طرف مونده و قضیه کار حسسابی فکرمو درگیر کرده.اصلا دل و دماغی برام نمونده.مجوز که نمیدن الان موندیم چیکار کنیم؟مجوز اجاره کنیم یا بدون مجوز شروع کنیم..آخه قضیش خیلی مفصله...برامون دعا کنید دوستای گلم. من همتونو دوس دارم.ببخشین که نگرانتون میکنم با دیر اومدنام.سمیه جان عزیزم از خواهر بهم نزدیکتری واقعا شرمندتم.همینطور لی لی جان،مامان آوا نازنازی،مامان کوروش،مامان گیسو،مامان ریحانه و بقیه دوستان خوبم که همیشه به یادمن.میخوام بدونین متقابله.انشالله کارا روبراه بشه و دوباره مثه قبل بتونم بیام پیشتون و از خجالتتون در بیام... میبوسمتو...
1 آبان 1391
1